آدم مبتلا میشه - درست وقتی که فکرشو نمی کنه - درست وقتی به هیچ موجود زنده و مرده ای
احساس تعلق نمی کنه ، مبتلا میشه
امان...امان از مبتلا شدن ... امان از این دل
که عینک زدن و سیگار کشیدن و بستن شال سیاهش یه درده و
خوردن سیب زمینی سرخ کرده و تقسیم کردن پیاده رو ها با دیگری و
منتطر ماندن ها یه طرف
انسان ... انسانِ محکوم به تنهایی و ناتوان از تحملش
برای فرار از تنهاییش پناه می بره به یه تنهای دیگه و نمی دونه...
... نمی دونه که فقط .... فقط قراره تنها تر بشه
مزحرف میگم نه؟
حتی دونستنش هم چیزی رو عوض نمی کنه
وقتی بدونی قراره باز هم همین سیب رو گاز بزنی
yn
Labels: underscore