Monday, June 12, 2006,2:19 AM
The ultimate trip
ن:آخرش چی میشه؟
س: نمی دونم . لابد باید تموم شه دیگه
ن:نمی شه که...
س: ...
س:(با خودش) راست میگی . نمیشه اما تا کی.... ولش کن اصلا
ن:الان 10 ساعته افتادیم تو این جاده ها معلوم نیست کجا داریم میریم
س: (با خودش) داریم فرار می کنیم انگار . همیشه تو ذهنمون ازش فرار می کردیم
اما این بار افتادیم تو این جاده که معلوم هم نیست تهش کجاست داریم ازش فرار می کنیم . به کجا نمی دونم
ن: موزیک بزارم؟
س: باشه
.....ببین چه کارم کردی .ببین چه کارم کردی ..
...با یه نگاه شکارم کردی
دلی که سپردم دستت . شکستی با چشم مستت.
...ببین چه کارم کردی....
(مرد خنده اش گرفت رو به طرف زن(زن که نه دختر) کرد . لبخندی زد هر دو شون این اهنگ رو خیلی دوست داشتند و بار ها همدیگر رو بابته گوش کردنش مسخره کرده بودند هر بار هم در جواب یکی به دیگری گفته بود : همیشه که نمیشه فرهیخته بود.)
س: (با خودش) اصلا اومدیم اینجا که چی بشه . از دست چی فرار کنیم؟
از دست کی؟
اومدیم اینجا که تو رو داشته باشم
هاه ه ه ه
ولی مگه میشه
حتی اگه تو در آغوشم هم باشی باز ندارمت. .باز نیستی.
فکر اینکه یه لحظه ممکنه نباشی ,چه یک دقیقه دیگه چه 10 سال دیگه چه هزار سال دیگه
دورت می کنه . اندازه ی چند سال نوری .میشی یک نقطه که داره محو میشه
اونوقت تمام لذتی که بودن تو می تونه داشته باشه
تبدیل میشه به غمغمی که همه ی وجودم رو مثل موریانه می خوره
چنگ می زنه جگرت رو از جاش در می آره
س: چقدر حرف هست که باید بهت بزنم
ن:چی؟
س:اما می ترسم فرصت نشه . یعنی مطمئن ام که نمیشه
ن: منظورت چیه . چر
اس: همیشه باید یه طوری بشه دیگه .
س: من و تو اصلا کی می تونیم بگیم خوشبختیم
الان؟ که داریم فرار می کنیم و خودمون هم نمی دونیم کجا؟
یا وقتی که تو آغوش هم از هم لذت می بریم؟
یا وقتی که نشستیم رو کاناپه و چای می خوریم و بچه مان هم جلو مون نشسته داره نقاشی می کشه؟
کدوم؟تو می دونی؟
ن: (زل می زند به مرد و سکوت می کند)
س: تا حالا فکر کردی اگه بهم خیانت می کردی چی می شد؟
ن: بس کن تو رو خدا حالم بد میشه
س: نه جدأ . فکر کردی؟
س : بهر حال ما که فرشته نیستیم .انسانیم . پیش میاد دیگه .
س : کی می دونه شاید تو هم یه روز عاشق یه عوضی دیگه شدی رفتی کنار...
ن: (فریاد می زند ) خقه شو!!
(مرد (مرد که نه) حرفش را قطع می کند . یه لحظه حس می کند همه ی غم های دنیا رو سینه اش سنگینی می کند
نگاهی به او می اندازد ک ملتمسانه بهش زل زده)
س: منو ببخش
س:(با خودش ) چقدر بدبختیم من و تو که همدیگر رو پیدا کردیم و چقدر بدبخت تر اگه همدیگر رو پیدا نمی کردیم
چه مناظر قشنگی . مزارع سر سبز و شاداب . گندم هایی که باد توشون موج درست می کنه .
همه و همه قشنگ اند اما چه فایده .
حتی از این ها هم نمی تونیم لذت ببریم .
اصلا اخرش می خواد چی بشه . حتی نمی تونم بهش فکر کنم
بریم ته دره ؟ فقط کافی فرمون رو 30 درجه بچر خونم
دردش زیاده . معلوم نیست چی میشه
اگه شانس من و تو ا که هر دو مون زنده میمونیم اما از گردن به پایین فلج می شیم
خنده اش می گیره . نه ولش کن نمی ارزه . اصلا بر می گردیم
س: بر می گردیم .
خوابی ؟ اااا هوا کی تاریک شد؟
ن : (با صدای خواب آلود) چی؟
yn
85/3/22
 
by yn
Permalink ¤